- جزئیات
- قسمتی از داستان فوق در چند کتاب و با نقلهای مختلف در زمان ابوبکر و یا عمر اتفاق افتاده است با اندک اختلافهایی در نقل ؛ کتاب سلمان، خبر جاثلیق / نفس الرحمن، ص 489 - 493 / الطبقات الكبرى - ط العلميه نویسنده : ج 2 ص 201 / العروة الوثقى - جماعة المدرسین ج 2 ص 242 / الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 241 (به نقل از : المجتنى ، ص ۳۵) . / بحارالانوار، ج 30، ص 84; تفسیر قمی، ص 269. / فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛جلد ۳ صفحه ۳۸/
|
- جزئیات
- مناظرات مرحوم سلطان الواعظین با علمای اهل تسنن در شبهای پیشاور؛ غیر از مدارک یاد شده از اهل سنت دو نمونه از نقل شیعی : ابان بن ابیعیاش از سلیم نقل میکند: به اتفاق جمعی از شیعیان در خانه عبدالله بن عبّاس بودیم که یادی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هنگام وفات آن حضرت شد که به این جهت ابنعبّاس به گریه افتاد و گفت: رسول خدا در روز دوشنبهای که جان به جانم آفرین تسلیم کرد در حالی که اهل بیتش و سی نفر از اصحابش نزد او حاضر بودند فرمود: برایم کتف (پوست گوسفندی) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشده و با هم اختلاف نکنید.در این حال بود که فرعون این امّت آنها را از این کار بازداشت و گفت: رسول خدا هذیان میگوید.این جا بود که حضرت غضبناک گردید و فرمود: شما را میبینم که در حالی که من هنوز زنده هستم و در میان شمایم با من مخالفت میکنید معلوم است که بعد از من چگونه خواهید بود. این بود که آوردن کتف به فراموشی سپرده شد. سلیم گفت: ابنعبّاس به من روی کرد و گفت: ای سلیم! اگراین سخن از آن شخص صادر نشده بود آن حضرت برای ما مطلبی نوشته بود که هیچ کس گمراه نمیشد و به اختلاف نمیافتاد. شخصی از حاضران گفت: شخصی که از این اقدام رسول خدا ممانعت نمود چه کسی بود؟ ابنعبّاس گفت: راهی برای افشاء این سرّ وجود ندارد. امّا چون بعد از رفتن دیگران با ابنعبّاس خلوت نمودم و از او در باره آن شخص سئوال نمودم گفت: آن شخص عمر بود. ومن به او گفتم: راست میگوئی چون از علی (علیهالسّلام) و سلمان و اباذر و مقداد شنیدم که آنها نیز میگفتند: آن شخص عمر بود. آنگاه ابنعبّاس گفت: ای سلیم! این راز را نزد کسی باز گو نکن مگر ابنکه به او اطمینان داشته باشی، چون دلهای مردم از محبت این دو نفر (ابوبکر و عمر) سیراب گشته همان طور که قلوب بنیاسرائیل از محبت گوساله و سامری سیراب گشته. [۱][۲][۳][۴] محمد بن جریر طبری از علمای بزرگ شیعه مینویسد: آیا این رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود که در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود فرمود: برایم صحیفه و دواتی بیاورید تا برایتان مطلبی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید؟ و این جا بود که دوّمی گفت: رسول خدا هذیان میگوید. و سپس گفت: کتاب خدا برای ما کافی است. و او در این گفتارش به خداوند بزرگ کفر ورزید. چرا که خداوند متعال میفرماید: آنچه را که رسول برایتان آورده اخذ کرده و قبول نمائید و آنچه از آنچه که شما را نهی نموده دوری ورزید.امّا عمر به گمانش رسید که به آنچه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده نیازی نیست چون به خوبی میدانست که آن حضرت قصد نموده تا بر خلافت علی (علیهالسّلام) تاکید ورزد لذا از این عمل ممانعت به عمل آورد و الا اگر احتمال میداد که آن حضرت قصد دارد تا برای او و دوستش (ابوبکر) مطلبی بنویسد حتماً به آوردن دوات و قلم مبادرت میورزید. [۵] ----------- ۱)کتاب سلیم بن قیس (از تابعین)، ص۳۲۵. ۲)الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۳، ۳)بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۹۷. ۴) بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۷۷. ۵)المسترشد، ص۶۸۱ به بعد.
|
|
- جزئیات
- طبق ادعای اهل سنت , پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حجره ی عایشه وفات(شهادت) یافته اند و به وصیت ایشان در همان جا که قبض روح شدند دفن شدند. حجت السلام جباری : این ادعا را شواهد تاریخی تائید نمیکند و عایشه سعی میکرد این فضیلت را برای خود جعل کند و ادعا میکرد که پیامبر اکرم در حالی جان دادند که سرشان بر دستان او بوده است؛ این مطلب این چنین نیست و پیامبر اکرم در حجره ی خودشان بودند که حجره ای بود بین حجره ی حضرت زهرا سلام الله علیها و حجره ی عایشه و مخصوص استراحت ایشان بود. نکته مهم اینکه دفن پیامبر اکرم در بنا صورت گرفته است و پیداست که این کار مشروع بوده است و الا ایشان میگفتند من را در زیر آسمان دفن کنید یا بعد از دفن من سقف را خراب کنید. در باره ی اینکه پیامبر اکرم حجره ی جداگانه داشته اند روایاتی است که از لفظ _ حجرته_ استفاده شده است ؛ مثلا در مسند احمد ج 19 ص 64 : ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ(آله) و سَلَّمَ كَانَ يُصَلِّي ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي حُجْرَتِهِ، فَجَاءَ أُنَاسٌ فَصَلَّوْا بِصَلَاتِهِ... میگوید حجره پیامبر نه کسی دیگر ؛ در سنن نسائی ج 3 ص 209 _كُنْتُ أَبِيتُ عِنْدَ حُجْرَةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ(آله) وسَلَّمَ _ در حدیث آمده است ؛ صحیح ابن حبان ج 2 ص 155 لفظ_ فی منزل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)_ در رابطه با منزل خانمهای پیامبر این لفظ نمی آید و مثلا میگفتند منزل ام سلمه(ره)... نکته ی دیگر اینکه حجره ی عایشه دارای یک در بوده است اما آنجا که پیامبر اکرم از دنیا رفتند دو در داشته است ؛ در مسند احمد ج 34 ص 365 در باره دفن پیامبر...«فَكَانُوا يَدْخُلُونَ مِنْ هَذَا الْبَابِ فَيُصَلُّونَ عَلَيْهِ، ثُمَّ يَخْرُجُونَ مِنَ الْبَابِ الْآخَرِ»...از یک در داخل میشدند و نماز میخوانددند و از در دیگر میرفتند؛ عایشه بعدا حجره ی خود را ملحق کرد به حجره و محل دفن پیامبر اکرم و در واقع تصرف کرد و اجازه داد پدرش و عمر را در آنجا دفن کنند؛ شواهد دیگر:طبقات الکبری ج 8 ص 131 ؛ مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی به تفصیل به این بحث پرداخته اند و می توتنید به الصحیح من سیرة النبی الأعظم ج 33 مراجعه کنید که شواهد خوبی را ارائه کرده اند. نکته دیگر اینکه در طی قرون و سالیان مسلمانان در بقیع قبه هایی بر قبور مختلف میساختند و کسی ایرادی نمیگرفت چه از صحابه و چه تابعین و غیره؛ و حتی قبور مطهر ائمه بقیع در خانه عقیل بود که یعنی دفن بدن های مطهر در بنا صورت گرفته بود و ابن شبه و ابن زبّانه خبر میدهند در قرن 3 بر قبر فاطمه بنت اسد سلام الله علیها بنا شده بود. این مطلب را که بنا بر قبور مشکل دارد عقیده ابن تیمیه و طرفداران اوست و قبل او کسی به این مطلب اشکال نداشته.
|
- جزئیات
- بحارالانوار ج 18: 211» و «السيرة النبوية ج 1: 292 و 293 کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶
|
|
|
|
- جزئیات
- وَلَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ يعني بعد إقرارهم بالإيمان وَهَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا من قتل النبي- صلى الله عليه وسلم- بالعقبة وَما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ فقال الجلاس: فقد عرض الله على التوبة، أجل والله لقد قلته فصدق عامرا وتاب الجلاس.(1) *** حَدَّثَنَا يَزِيدُ، أَخْبَرَنَا الْوَلِيدُ يَعْنِي ابْنَ عَبْدِ اللهِ بْنِ جُمَيْعٍ، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، قَالَ: لَمَّا أَقْبَلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ غَزْوَةِ تَبُوكَ أَمَرَ مُنَادِيًا فَنَادَى: إِنَّ رَسُولَ اللهِ أَخَذَ الْعَقَبَةَ، فَلَا يَأْخُذْهَا أَحَدٌ، فَبَيْنَمَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُودُهُ حُذَيْفَةُ وَيَسُوقُ بِهِ عَمَّارٌ إِذْ أَقْبَلَ رَهْطٌ مُتَلَثِّمُونَ عَلَى الرَّوَاحِلِ، غَشَوْا عَمَّارًا وَهُوَ يَسُوقُ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَقْبَلَ عَمَّارٌ يَضْرِبُ وُجُوهَ الرَّوَاحِلِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِحُذَيْفَةَ: " قَدْ، قَدْ " حَتَّى هَبَطَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا هَبَطَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَزَلَ وَرَجَعَ عَمَّارٌ، فَقَالَ: " يَا عَمَّارُ، هَلْ عَرَفْتَ الْقَوْمَ؟ " فَقَالَ: قَدْ عَرَفْتُ عَامَّةَ الرَّوَاحِلِ وَالْقَوْمُ مُتَلَثِّمُونَ قَالَ: " هَلْ تَدْرِي مَا أَرَادُوا؟ " قَالَ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: " أَرَادُوا أَنْ يَنْفِرُوا بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيَطْرَحُوهُ " قَالَ: فَسَأَلَ عَمَّارٌ رَجُلًا مِنْأَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: نَشَدْتُكَ بِاللهِ، كَمْ تَعْلَمُ كَانَ أَصْحَابُ الْعَقَبَةِ فَقَالَ: أَرْبَعَةَ عَشَرَ فَقَالَ: إِنْ كُنْتَ فِيهِمْ فَقَدْ كَانُوا خَمْسَةَ عَشَرَ، فَعَذَرَ [1] رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْهُمْ ثَلَاثَةً قَالُوا: وَاللهِ مَا سَمِعْنَا مُنَادِيَ رَسُولِ اللهِ، وَمَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ الْقَوْمُ، فَقَالَ عَمَّارٌ: أَشْهَدُ أَنَّ الِاثْنَيْ عَشَرَ الْبَاقِينَ حَرْبٌ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا، وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ قَالَ الْوَلِيدُ: وَذَكَرَ أَبُو الطُّفَيْلِ فِي تِلْكَ الْغَزْوَةِ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِلنَّاسِ: وَذُكِرَ لَهُ: أَنَّ فِي الْمَاءِ قِلَّةً فَأَمَرَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُنَادِيًا فَنَادَى: " أَنْ لَا يَرِدَ الْمَاءَ أَحَدٌ قَبْلَ رَسُولِ اللهِ فَوَرَدَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَوَجَدَ رَهْطًا قَدْ وَرَدُوهُ قَبْلَهُ، فَلَعَنَهُمْ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَئِذٍ " (2) ---------- 1)تفسير مقاتل بن سليمان ج: 2 ص : 183 2) مسند أحمد - ط الرسالة ج: 39 ص : 210 و 211
|
- جزئیات
- وجود روایاتی در منابع حدیثی [1][2][3]و برخی کتب تاریخی [4]که از جادو شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه و جاسازی طلسم در چاه حکایت دارند،.بر اساس این گزارش لبید بن اعصم، از هم پیمانان یهودی بنیزریق و به نقلی خواهران او، با گره زدن چندتار موی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و قرار دادن آن در غلاف شکوفه خرما پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را طلسم کرده و این طلسم را زیر سنگی از چاه ذروان جاسازی کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از آن که از سوی خداوند از طلسم، و مکان آن، آگاهی یافت جُبیر بن ایاس از بنیزریق و به نقلی قیس بن مُحصن یا علی (علیهالسّلام) را به همراه عمار و زبیر مامور کرد تا طلسم را از چاه بیرون آورند. پس از آن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با قرائت آیات سورههای معوذتین، یک به یک، گرههای طلسم را باز کردند. به نقل ابنسعد، در پی این حادثه، حارث بن قیس دهانه چاه را تخریب کرد. [5]برخی مفسران از نزول معوذتین در این حادثه یاد کردهاند. [6][7][8]این در حالی است که برخی، از جمله ابنعباس، این سورهها را از سور مکی قرآن دانستهاند. [9][10][11] در حالی که منابع حدیثی اهلسنت، روایات خود را از ابنعباس و عایشه نقل کردهاند، برخی منابع شیعی، [12][13]با تضعیف راویان احادیثِ سحر، از پذیرش این روایات خودداری کرده و از آنجا که اینگونه طلسم را مخل عقل میدانند، و این حادثه متناقض است با برخی آیات قرآن که منکر مسحور شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)می باشند، [14]. از میان فِرق اسلامی، معتزله نیز داستان طلسم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را غیرواقعی دانستهاند. [15] ضمن اینکه اهل سنت بسیاری از احادیث را با غرض های مختلف من جمله بالا بردن مقام بتهای خود وضع کرده اند من جمله حدیثی جعلی از عایشه که واقعا توهین بزرگی به ساحت مقدس و معصوم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است:از عائشه روایت شده است که گفت: رسول خدا را جادو کردند؛ به این حد که وی گمان میکرد به نزد زنان خویش آمده (با آنان نزدیکی کرده) است؛ اما چنین نبود و سفیان گفته است: که این شدیدترین حالت جادو است اگر چنین شده باشد.[16] ---------- 1)مسند الامام احمد بن حنبل، ج۶، ص۶۳. 2)صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۱۹. 3) صحیح البخاری، ج۴، ص۹۰. 4و5)الطبقات، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۸. 6)اسباب النزول، ص۵۰۲. 7)تفسیر سمعانی، ج۱، ص۱۱۶. 8)تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۳۳۸. 9) تفسیر قمی، ج۲، ص۴۴۹. 10)التبیان، ج۱۰، ص۴۳۲. 11)مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۹۱. 12)التبیان، ج۱، ص۳۸۲. 13)مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۹۲. 14) اسراء/سوره۱۷، آیه۴۷. 15)التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۳۶۸-۳۶۹. 16) صحیح البخاری، ج۷، ص۱۳۷، ح۵۷۶۵، کِتَاب الطِّبِّ، بَاب هل یَسْتَخْرِجُ السِّحْرَ.
|
|
|
- جزئیات
- عمر در زمان خلافتش در گفتگویی که با ابن عباس دارد در باره ی خلافت و جانشینی علی بن ابطالب علیهما السلام ؛اعتراف می کند به منع کتابت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واژه ی اشفاقا که عمر به کار برده است وقتی بعد از آن (لام )بیاید به منظور مهربانی و دلسوزی است و لی وقتی بعد از آن (عَلی )بیاید به منظور ترس است و در واقع جلوگیری عمر از نوشتن وصیت توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ؛ از روی ترس بود که وصیت پیامبر اکرم (علی ابن ابیطالب علیه السلام )حیطه و تسلط پیدا کند بر اسلام و اینکه عرب نمی پذیرفت رسالت و امامت هر دو در قریش باشد/ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید , ج 12 , ص21 برای دیدن تصویر در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده وپنجره ی جدید باز کنید
|
|
|
- جزئیات
- اهل سنت میگویند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تقیّه نمی کردند , پس در صحیح بخاری این الفاظ که در احادیث نبوی نقل می کنید -"فلان و فلان " این کار چه کسی است؟ کسی اهل دقت باشد سوال میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در قنوت فجر میگویند- اللهم العن فلان و فلان - آیا تقیه میکرده اند؟ در صحیح بخاری نقل میکند از پیامبر اکرم که فرموده اند فلانی و فلانی از دین هیچ چیز نمی دانند , این فلان و فلان کیا هستن؟میشود حدیث را رها کرد به عنوان ابهام؟
|
- جزئیات
- آیا پیامبر صلی الله علیه و آله اسوه ماست ؟ آیا پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم را فقط برای زیارت و سفره پهن کردن و این مسائل فرستاده اند؟خیر ایشان اسوه حسنه هستند باید از ایشان تبعیت کرد.اقتدا میخواهند از شما-نحوه زندگی پیامبر صلوات الله علیه کجا و ما کجا؟اصلا اقتدا و پیروی و اسوه نیست؛ امیر المؤمنین علیه السلام تبعیت محض بودند از پیامبر صلوات الله علیه در تمام مدت حیاط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یک خطبه ندارند-در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط خضوع داشتند-می فرمودند انا عبدٌ من عبید محمد صلی الله علیه و آله و سلم(1) -من برده ای از بردگان و بندگان محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم-در نهج البلاغه میفرماید-دنبالش میروم مانند بچه شتر که به دنبال مادرش میرود-چون از مادر تغذیه میشود و حیاطش به او بستگی دارد-یعنی من از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم -تغذیه میشدم و حیاط میگرفتم-هر روز برای من پرچمی از اخلاقش می افراشت و مرا امر به تبعیت میکرد-آنکسی که زهدش عالم گیر بود زهد پیامبر صلوات الله علیه و آله المعصومین را میستاید-با اینکه خودش نفر اول شجاعت است میفرماید در میدان جنگ وقتی تنور جنگ داغ و بحرانی میشد ما سراغ پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلم میرفتیم --------------------------- 1) الکافي ط الأسلامیة , جلد۱ , صفحه ۹۰
|
|
|
- جزئیات
- کارشناس بی عقل:آیه ی مباهله در باره ی اهل بیت گفته نشده , مباهله بعد از مناظره است و آیه ی مباهله را می خواند. میگوید برای عرب عیب بود که زنان خود را ببرند بیرون و یک نوع تهمت بی غیرتی به اینها زده میشد ؛ و لذا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی و فرزندان ایشان و فرزند خودش(سلام الله علیهم اجمعین) را به مباهله بردند و زنان خود را نبردند. استاد بهرامی زاد: میخواهد فضیلت مباهله را رد کند ولو بلغ ما بلغ... روایات متعدد و متواتر داریم در مورد آیه ی مباهله وقتی که نازل شد و پیامبر خدا دستور گرفتند که اهل بیت خود را ببرند و مصداق اهل بیت علیهم السلام هم بارها ذکر شده است که همان جریان حدیث کسا و آیه ی تطهیر است و خود پیامبر وقتی آن کسا را انداختند دعا فرمودند و فرمودند: - اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی - اینها اهل بیت من هستند و پاک هستند , اینها شایستگی حضور در مباهله را دارند. این روایات را دیده اند و انکار میکنند. می گوید حضور زنان در مباهله نشانه ی بی غیرتی است در عرب ؛ آن دروغهایی که شما در کتابهایتان دارید که عایشه رضاع کبیره داده است بی غیرتی نیست؟ وقتی عایشه شهر به شهر رفت و نیرو جمع کرد برای جنگ جمل بی غیرتی نبود؟ مگر حدیث اِفک در صحیح بخاری نیامده؟مگر پیامبر عایشه را نبرده بود و گردنبند او گم نشد و باعث درگیری شد که البته از نظر ما دروغ است ولی شما که قبول دارید, این بی غیرتی نبوده؟ گاهی حرفهایی در کتابهایشان دارد که اسباب تمسخر دین و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است , میخواهند برای خلیفه ی دوم فضیلت درست کنند میگویند عمر آمده به پیامبر خدا گفته است به زنانت بگو حجاب داشته باشند ؛ یعنی نعوذبالله خود پیامبر غیرت نداشته اند که عمر باید به ایشان بگوید؟ بعد همین خلیفه ی دوم شب یکی از زنان پیامبر به نام سوده را تعقیب میکند و میگوید تورا شناختم قدت اینقدر است و غیره, این بی غیرتی است. در آیه ی مباهله خداوند متعال خودش دستور داده است تعالوا...ای پیامبر بیاور زنانت را یعنی خداوند دستور بی غیرتی به پیامبرش داده است؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم چرا حضرت زهرا سلام الله علیها را بردند؟مگر بین غیرت برای زن با دختر فرق است؟ اتفاقا خداوند متعال و رسول گرامیش , اوج غیرت را با حضور زنانی که لیاقت دارند در مباهله شرکت کنند نشان داده اند , نه با حضور همه ی زنان. کتاب معرفة علوم الحدیث, حاکم نیشابوری , ص 50 , اوج غیرت پیامبر اکرم را ببینیم, که نقل میکند متواتر است که روز مباهله رسول خدا دست حضرت علی و حسنین علیهم السلام را گرفتند و حضرت زهرا سلام الله علیها پشست سر این بزرگواران وارد شدند. خب چرا پیامبر اکرم عایشه را نیاوردند و پدر و چندتن از برادرانش را دورش میگذاشتند چه اشکالی پیش می آمد؟چون میخواهند فضیلت اهل بیت علیهم السلام خصوصا حضرت علی علیه السلام را منکر شوند و رد کنند مجبورند اینجور حرف بزنند. (برای دیدن تصویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کنید و پنجره ی جدید باز کنید)
|