پنج خورشید سوگند! به پنج ماه، به پنج آسمان، به پنج دریا!
... نه! اینها خاندان نفرین نیستند؛ همیشه هر چند با دلِ خون، به این جماعت گستاخ دعا میکنند.
امّا آمدند تا کسی نگوید این محمد صلی الله علیه و آله است که نمی آید؛ محمد صلی الله علیه و آله میترسد. آمد و با خود آورد همه هستیاش، همه دلخوشی سالهای زندگی و نتیجه تمام تلخی ها و شادی هایش را می آید، استوار، و دو ماه و دو ستاره با او می آیند: فاطمه و علی، حسن و حسین؛ و آسمان چشمهایش را می بندد، زمین میلرزد، ابرها در خروش، و بادها گوش که از زبان عشق چه بیرون خواهد آمد.
کدام هیمنه ای پاسخ این همه جلال را خواهد داد؟ کدام کهکشان میتواند زیر نگاه این جماعت استوار از هم نپاشد؟ کدام کوه، هیبت گام های مهربان امّا محکم این پنج گنج را تاب خواهد آورد؟
باران بی وقفه ای است که دنیا را توفان نوح، غرق خواهد کرد.
گویی تجلی خدایند در طور، آن جا که «لن ترانی» پاسخ موسی میشود.
می آیند، و زمین و زمان همه تن چشم شده است دیدن تجلیشان را.
دست نگه دارید! ما دُعا و نفرین نمیکنیم! اینها که می آیند، یعنی همه نور، همه خدا؛ ما به رویش خدا در این بیکرانگی ایمان آوردیم. نفرین نکنید که دُعای شما دامن تمام تاریخ را میگیرد! نفرین نکنید، هر چند زخم های بسیار دارید. نفرین نکنید... و سکوت میکنند و به احترام، واپس میکشند...
اشارات :: بهمن 1382، شماره 57
امیر مرزبان