شعر «گو به بلبل بکشد ناله که ایّام غم است»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

آیت الله آیتی بیرجندی
گو به بلبل بکشد ناله که ایّام  غم است
گلشن فاطمه را فصل خزان از ستم است
نوبت ماتم سلطان شهیدان برسید
چشمۀ اشک ز هر چشم ، روان دم به دم است
زین عزا گرد مصیبت برسیده ست به عرش
لوح خونین و چو نی شور و نوا در قلم است
این مه آورده خبر راز ز کنعان بلا
یوسف آل نبی کشتۀ تیغ ستم است
خبر دیگرش اینست که در جنب فرات
آتش اندر ارم و بانگ عطش در حرم است
حجّت عصر درین ماتم عظمی ، شب و روز
عوض اشک روان از مژه سیلاب دم است