فرصت کم است؛ دامن من را رها کنید
وقتش رسیده نذر پدر را، ادا کنید
وقتش رسیده، نوبت جانبازی شماست
جان را فدای خامس آلعبا کنید
شیران نسل جعفر طیّار! یا علی!
رخصت اگر نداد، مبادا رها کنید
او را به جان حضرت زهرا قسم دهید
وقتی که اذن داد، مرا هم صدا کنید
راضی نمیشود که به میدان رَوید، باز
در دل برای اذن شهادت، دعا کنید
از نسل شیرهای بنیهاشمید، پس
وقتش رسیده محشر کبری به پا کنید
وقتی زره به قامتتان بوسه میزند
فکری به حال تشنگی خیمهها کنید
چون کوه، پیش مادر خود ایستادهاید
فرصت کم است؛ دامن او را رها کنید
"مرزبان، امیر"
----------------------------
غزل كلام خدایان است، ص2 ـ 61.
شعر «نذر پدر»
- بازدید: 1852