شیر گر سالش، فزون یا كم بود
روبهان را از شكوهش، رم بود
ریزهی الماس بُرّد شیشه را
ذرّهای آتش بسوزد بیشه را
عاقبت گرگان صحرای فتن
بردریدند آن دو یوسف را بدن
دستشان از كار، چون كوتاه شد
نالهشان تیری به قلب شاه شد
شه به بر، دو بیروانپیكر گرفت
بلكه جانانه، دو جان در بر گرفت
در حرم آورْد و بنْهاد و نشست
هر كه بُد از مرد و زن از جای جَست
غیر زینب كز مصیبت، صبر كرد
مُرد امّا خیمه بر خود، قبر كرد
نآمد از خیمه در آن ساعت، برون
تا نگردد محنت آن شه، فزون
"طلوعی گیلانی"
----------------------------
این مصراع تضمینی از «مولوی» است
شعر «شیر را بچّه همی مانَد بدو»
- بازدید: 1967