شعر «قتیل فرات»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

حسین مانده و زینب، وداع آخر را   
گرفته مویه‌كنان، مركب برادر را
كجاست مقصدت؟ ای تك‌سوار عرصه‌ی عشق!   
ببین به هر قدمت، دیدگان خواهر را
تو یادگار نبی هستی، ای قتیل فرات!   
كه كرده‌اند نثار ره تو، كوثر را
به دست توست اگر رشته‌ی قضا و قدر   
مزن به سنگ قضا، ساغر مقدّر را
ببین به چهره‌ی اطفال خود غبارِ دریغ   
بخوان ز چشم ترم، قصّه‌ی مكرّر را
بیا كه بوسه زنم بر گلوی تو یك بار   
به بوسه، تازه كنم یادِ عهد مادر را
تو می‌روی، به كه بسْپاری‌ام در این وادی؟   
كدام سو ببَرم كودكان مضطر را؟
دلش چو مرغك زخمی، نفس‌نفس می‌زد   
درون سینه پر و بال بر قفس می‌زد
محمّد‌حسن زورق
-------------------------------
خورشید در خون، ص 17.