چون شب جانسوز عاشورا رسید
عاشقان را «لیلةالاسرا» رسید
سربهسر، سرمست از صهبای عشق
جملگی مستغرق دریای عشق
از پی شهد شهادت، تنبهتن
سربهسر در ذوق، چون طفل از لبن
دستهدسته چون گل اندر آن چمن
داشتند اصحاب با خود، انجمن
هر یكی بر لوح معراج خیال
بهر خود، نقش خوشی میزد به فال
آن یكی میگفت: من پیش از همه
سر دهم بهر عزیز فاطمه
آن یكی میگفت: ترك سر كنم
جان، فدای اكبر و اصغر كنم
آن یكی میگفت با صد شور و شین:
جان دهم بهر علمدار حسین
آن یكی میگفت: رخ، گلگون كنم
جان، فدای قاسم دلخون كنم
جمله شه را طالب فیض حضور
نی به فكر جنّت و حور و قصور
بهر استقبال شمشیر و سنان
از بدن بودی روانهاشان، روان
در كناری خسرو مُلك حجاز
بود با معبود در راز و نیاز
آنچه دارم نیست از من، ای خدا!
تا بگویم آن تو را بادا فدا
آنچه خود دادی مرا، ای چارهساز!
من همان آوردهام بهر نیاز
این من و این زخمهای بیحساب
وین تن عریان، میان آفتاب
این تن صد چاك و این سمّ ستور
این سر بُبریده، این كنج تنور
"جودی خراسانی"
-------------------------------
دیوان جودی خراسانی، ص 4 ـ 343 (23/ 16).
شعر «لیلةالاسرا»
- بازدید: 2149