ای دل! اینک برق غیرت، منجلی است
رقص شمشیر حسین بن علی است
رفت و با اهل حرم گفت: «الوداع»
جان زینب را بر آشفت، «الوداع»
«الوداع»، ای دختران من، همه!
امّکلثوم و سکینه! فاطمه!
«الوداع»، آیینهی اجداد من!
محمل نور خدا! سجّاد من!
این منم من، زینبِ تو، یا حسین!
وای! مهلاً، یا اخی! مهلا، حسین!
تو دل و جان منی، بی من مرو
نور چشمان منی، بی من مرو
زینب من! در غمم، شیون مکن
بعد من رَخت عزا بر تن مکن
کودکان خسته را غمخوار باش
عشق را خود قافلهسالار باش
بعد از این، خون من و یاران من
میکند بنیاد ظلمت، ریشهکن
از شریعت، پاسداری میکند
باغ دین را آبیاری میکند
میرزایی، محمّدسعید"
----------------------------------------
دستنوشتهی شاعر (10/ 10).
شعر «وداع آفتاب»
- بازدید: 2122