این چه خروشی است؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
سوز چه عشقی است؟ شور به پا كرد
زخم چه داغی است؟ این همه زیباست!
«محتشم» از دور، بانگ برآورد:
باز چه شوری است؟ باز چه غوغاست؟
عشق مكرّر، گفت به آن قوم:
تشنهی خنجر، حنجرهی ماست
رأس شهیدان، بر سر نیزه است
دست علمدار، بر لب دریاست
این كه پریشان، بر لب گودال
مویهكنان است، حضرت زهراست
زردتر از زرد، عقل زمین خورْد
سرختر از سرخ، عشق به پا خاست
سعیدی راد، عبدالرّحیم
شعر «سرخ تر از سرخ»
- بازدید: 2053