حسان(1)، شاعر مخصوص پيامبر بود. او گاهى به مناسبتها(2) يا در مدح رسول خدا (ص)و يا بدگوئى از مشركين و >امثال آن اشعارى مىسرود. رسول خدا (ص)براى او در مسجد محل مخصوصى را معين فرمود و به او دستور خواندن اشعارش را كه به نفع اسلام و عليه دشمنان بود صادر مىفرمود.
«روزى عمر از مسجد عبور مىكرد و حسان در آنجا شعر مىخواند عمر نگاه تندى به او كرد (و در بعض روايات مسند احمد آمده است كه به او گفت: «مه». يعنى دست بردار) حسان به او گفت: من در اينجا شعر مىخواندم و از تو بهتر در اينجا حاضر بود (و مرا منع نمىكرد) سپس رو به ابو هريره كرد و گفت: ترا به خدا قسم آيا شنيدى كه رسول خدا (ص)مىفرمود: «از جانب من جواب بده. خدايا او را به روح القدس تأييد فرما؟» گفت: آرى»(3).
اگر ديندارى عمر چنان است كه در خواب مذكور نقل شده، چرا بايد از عملى كه رسول خدا (ص)بدان امر مىفرمود نهى كند؟ مگر او خود را جانشين آن حضرت و ادامه دهنده راه آن بزرگوار نمىداند؟ ممكن است اهل سنت بگويند كه عمر روايت نهى از شعر خواندن در مسجد را شنيده بود و از جواز خواندن اشعار خوب بى خبر بود.
در پاسخ بايد گفت كه ابو هريره -كسى كه فقط سه سال محضر رسول خدا (ص) را درك كرده بود- از عمر به سنت آگاهتر بود. در حاليكه اهل سنت عمر را اعلم اصحاب به سنت مىدانند و حتى ابن أبي الحديد او را يكى از مجتهدين مىداند. آيا مىشود كسى مجتهد باشد ولى از سنت بى خبر؟ ما به خواست خدا در بحث علم عمر موارد متعددى را نقل خواهيم كرد كه عمر از آن آگاهى نداشت، ولى نمىتوان پذيرفت كه عمر در هيچيك از مجالسى كه حسان در آن مجلس در حضور رسول خدا (ص)و در مسجد شعر مىخواند حضور نداشت. اينان با روايتى كه مىگويد ابوبكر و عمر هميشه با پيامبر بودند چه مىكنند؟ پس بايد اين را هم به حساب مخالفت با سنت آورد كه او از اين نمونه ها زياد دارد.
- پاورقی -
(1) يكى از اتفاقات جالب اين است كه «حسان» و پدرش «ثابت» و جدش «منذر» و پدر منذر، «حرام» هر يك 120 سال عمر كردند.
(2) از جمله آن مناسبتها در روز غدير و پس از منصوب شدن أمير المؤمنين عليه السلام به جانشينى بود علامه امينى در جلد 2 «الغدير» ص 34 به بعد به نقل از 12 تن از علماى اهل سنت شعر او را كه در محضر رسول خدا (ص) و در ميان مردم حاضر در آن اجتماع عظيم و با شكوه آن را خواند نقل مىكند. او در شعرش از كلمه «مولى» همان را بيان مىكند كه شيعه در طول تاريخ بدان اعتقاد داشته است.
مختصرى از مشروح جريان غدير را در كتابمان «اهل بيت عليهمالسلام در صحاح» مطالعه فرمائيد.
بد نيست بدانيد كه همين آقاى حسّان سرانجام از على عليه السلام برگشت.
(3) الف - صحيح بخارى، ج 4، ص 136، كتاب بدء الخلق، باب ذكر الملائكة - با حذف اين جمله كه: «عمر به او نگاه تندى كرد» - (وكم له من نظير!)
ب - صحيح مسلم، ج 4، ص 1932، كتاب فضائل الصحابة، باب 34، ح 151.
ج - سنن أبي داود، ج 4، ص 303 و 304، كتاب الادب، باب ما جاء في الشعر، ح 5013 و 5015.
د - سنن نسائى، ج 2، ص 52، كتاب المساجد، باب 24، ح 712.
متن روايت مسلم چنين است: «... أنّ عمر مرّ بحسّان وهو ينشد الشعر في المسجد فلحظ اليه فقال: قد كنت انشد وفيه من هو خير منك...».
ز - نهى از شعر خواندن در مسجد
- بازدید: 1073