در زمانى كه امويان زلال احكام و قوانين الهى را از سرچشمه، گل آلود كرده و خورشيد حقيقت دين و ديندارى را در پس ابرهاى تيره و تارِ زر و زور و تزوير پنهان كرده و جماعت مردم را با ظاهر سازى هاى منافقانه مشغول نموده و بر اريكه قدرت تكيه زده بودند، مردان الهى و حجّت هاى او بر مردم علىرغم همه توانايى ها و دانايى ها از صحنه حاكميت جامعه كنار گذاشته شده بودند.
البته آنها نيز بيكار ننشسته بودند و هر كدام طبق شرايط زمانه وظايف الهى خود را انجام مىدادند، اما روش اين بزرگواران در پاسدارى از دين خدا هر كدام به گونهاى بود كه براى اميرالمؤمنين على (ع) زمينه ايجاد حكومتى عادل فراهم شد. براى امام حسن (ع) بر اثر خيانت فرمانده انش، هيچگونه زمينه اى براى حكومت فراهم نبود و مجبور شد سكوت اختيار كند و با غاصبان حكومت و خلافت صلح نمايد. در زمان امام حسين (ع) كه تنها بيست و اندى سال از حكومت امويان گذشته بود و طى اين مدت اسلام را كاملاً وارونه جلوه داده و در صدد حذف دين بودند، امام چنين صلاح ديدند كه خود و خاندان و اصحاب پاكش را فدا كند تا از نابودى دين جلوگيرى نمايد و با نثار خون خود و عزيزانش به جامعه بيدارى ببخشد. امام سجاد (ع) در خفقانىترين شرايط عَلَم امامت را بر دوش گرفتند و انواع نامردىها و قتل و غارتها را با چشم خود ديدند، لكن با سوز دعا و مناجات هايشان از حق و حقيقت دفاع مىكردند.
اين دورانها گذشت تا رسيد به امام باقر (ع) كه در زمان ايشان تقريباً دين از تدبير و سياست جامعه كنار گذاشته شده بود و حكّام اموى موفق شده بودند حكومت خود را بدون تنش سياسى اداره كنند، چون بعد از واقعه اسفبار عاشورا كسى توانايى رويارويى را با آنان نداشت. از طرفى، دانشمندان و عالمان و آگاهان جامعه كه از صحنه سياسى به دور مانده بودند، به دنبال مرجع و محلى بودند كه چالشها و درگيرىهاى عقيدتى و فقهى خود را كه طى اين سالها برايشان پديد آمده بود حل و فصل نمايند. سالها بود كه عقايد و افكار انحرافى توسط عمّال بنى اميّه در سطح جامعه منتشر شده بود و تشخيص اسلام ناب از آنچه كه اين نامردمان به كار بسته و اظهار مىداشتند كار مشكلى شده بود. انحطاط فرهنگى و گسترش رسوم جاهلى و درگيرىهاى فقهى بين فرق و مذاهب مختلف اوضاع جامعه را از لحاظ فرهنگى نابسامان كرده بود و نشر عقايد مرجئه و غُلات و اسرائيليات، تشخيص حق و باطل را مشكل كرده بود و مىطلبيد كه امامى آگاه، وارث علم رسالت و حجّت خدا در زمين، آستين همت بالا بزند و گوهرهاى مخفى دين را از زير گرد و غبار عقايد انحرافى اينان بيرون كشيده و معرفى نمايد. در اين اوضاع و احوال بود كه امام باقر (ع) با استفاده از علم امامت و درايت و توانايى خود توانست بهترين كار ممكن را در آن شرايط انجام دهد و دست به يك نهضت علمى عميق و حساب شده بزند و با انجام مناظره و گفت و گو و تأسيس حوزه علميه و تربيت شاگردانى فرهيخته و متشرّع و دينمدار، به تبليغ و تبيين دين جدّش رسول الله (ص) بپردازد.
نگار بخشى